PARSTIN ... MUSIC | ||
آخرین مطالب
لینک دوستان |
به نام پروردگار دانایی پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر بیرون رفت،دید نگهبان پیری با لباس اندک نگهبانی میدهد.به او گفت سردت نیست؟نگهبان گفت:چرا امّا مجبورم طاقت بیارم.پادشاه گفت:به قصرم میروم ویک لباس گرم برایت می آورم...!پادشاه به محض اینکه به قصر رفت سرما را فراموش کرد.!..فردای آنروز جنازه یخ زده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند در حالی که با خطّ ناخوانا نوشته بود،:" من هرشب با همین لباس کم طاقت میآوردم امّا "وعده" لباس گرم تو "منو از پای درآورد" اینم از من یادگاری برای شما بمونه تو آرشیوهام وصیت هم دارم :
خداحافظ همگیتونا میسپارم به خدا پناه ببرید به خدا STARE MUSIC [ شنبه 92/6/30 ] [ 10:28 عصر ] [ hosein javadi ]
|
درباره وبلاگ
برچسبها وب
هنرهمه جوره (4)
آرشیو مطالب
لینک های ویژه
امکانات وب |
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |